یادداشت 205 مامانی برای بهداد
شکوفه ی من یکشنبه : تا ساعت 10:30 خواب بودیم .. بعدش دیگه مریم بیدار شد و نشد که بخوابیم !!! ... تو هم بیدار شدی و حسابی سرحال بودی ... صبحانه خوردیم ... هنوز سفرمون پهن بود که مریم حاضر شد و میخواست همراه دوستاش برن بازار ... همه وسایلش رو هم جمع کرد .. چون امشب میرن شمال ... بعدشم ماچ و روبوسی و خدافظی ... برا ناهار غذا داشتیم ... برا همینم من رفتم سراغ آشپزخونه و کابینتهای پایین رو تمییز کردم ... تو هم با نق و نوق فراوان پیش بابایی بودی و بازی میکردی ... وسط کار خسته شدم و یه کم با تو بازی کردم و دوباره رفتم سراغشون و بالاخره تمومشون کردم ... البته هنوز کابینتهای بالا مونده هاااااا ... تا آخر شب دیگه سرگرم تو بودم ... بعدشم که لالا ک...
نویسنده :
نانا
19:33